مشخصات تاکتیکی هواپیمای بدون سرنشین MQ-9 Reaper
نقش: هواپیمای بدون سرنشین رزمی
کشور سازنده: ایالات متحده امــــــریکا
کمپانی سازنده: General Atomics Aeronautical Systems
اولین پرواز: 2 فوریه 2001
کاربران: نیروی هوایی امریکا/ نیروی دریایی امریکا/ سیا/ گارد ملی و نیروی هوایی ایتالیا,انگلستان و ترکیه
تعداد ساخته شده: 57 فروند
قیمت هر واحد: 10.5 میلیون دلار با سنسور ها
خدمه: -
طول: 11 متر
مساحت باله: 20 متر
ارتفاع: 3.6 متر
وزن خالی: 2223 کیلوگرم
ظرفیت سوخت: 4000 پوند
حداکثر وزن تیک آف : 4.7 تن
پیشرانه: یک موتور توبو پرابHoneywell TPE331-10 900 اسب بخاری – با کنترل الکترونیک دیجیتال موتور
حداکثر سرعت: 482 کیلومتر بر ساعت
سرعت کروز: 276-313 کیلومتر بر ساعت
برد: 3200 ناتیکل مایل معادل با 5926 کیلومتر
تداوم پرواز: 14 تا 28 ساعت که 14 ساعت با بار کامل است
پایلون: 3800 پوند
سقف پروازی: 50000 پا معادل با 15 کیلومتر!
سقف عملیاتی : 25000 پا معادل 7.5 کیلومتر
سنسور ها: رادار II AN/APY-8 و سیستم هدف یابی چند طیفی AN/DAS-1 MTS-B
تسلیحات: داری 7 جایگاه که قابلیت حمل بیش از 1500 پوند در استیشن داخلی /750 پوند در ایستگاه میانی وبیش از 150 پوند در مقر خارجی دارد همچنین می تواند بیش از 14 موشک هوا به سطح هل فایر یا 4 موشک هل فایر و 2 بمب لیزری GBU-12 حمل کند. بمبJDAM GBU-38 را نیز می تواند حمل کند.
آشنایی با هواپیمای بدون سرنشین watchkeeperدر جولاي 2004 وزارت دفاع انگلستان اعلام كرد كه شركت Thales برنده مناقصه ساخت پهپاد watchkeeper شده است.اين سيستم داراي قابليت هاي تجسس ،رديابي ،تعيين مختصات هدف و شناسايي است. در آگوست 2005 شركت Thales قرارداد ساخت اين پهپاد ها را با وزارت دفاع انگلستان امضاء كرد. watchkeeper يك سيستم تاكتيكي است كه در ارتش سلطنتي انگليس به عنوان يك سلاح نيمه استراتژيك بكار گرفته خواهد شد .
طرح پيشنهادي شركت Thales جهت ساختwatchkeeper توليد يك پهپاد بزرگ و يك پهپاد كوچكتر كه مجهز به ايستگاههاي زميني و تجهيزات پشتيباني است مي باشد ،اما وزارت دفاع تصميم به ساخت پهپاد بزرگتر با نام WK450 گرفته است ،زيرا ساخت يك پهپاد به لحاظ اقتصادي نيز مقرون به صرفه خواهد بود .
پهپاد watchkeeper قادر به حمل مجموعه اي از سنسورها شامل دوربين هاي ديد در شب و روز و رادارهاي تجسسي است .دو پهپاد WK450 قادرند بطور همزمان و يا يكي پس از ديگري عمل كنند .ايستگاه كنترل زميني بطور شبكه اي ايجاد ارتباط كامل در همه سيستم ها را تضمين مي كند ،مثلاً در رادار حفاظتي هوابرد ،هواپيماي جنگنده و مقر فرماندهي گروه جنگي .
سيستم watchkeeper در سال 2010 مورد استفاده ارتش انگلستان قرار خواهد گرفت .مجموعه كامل اين سيستم را مي توان با هواپيماي C430 حمل و جابجا كرد .
برنامه watchkeeper
در برنامه ريزي عملكرد اين پهپاد ،چهار شركت صنعتي يعني شركت BAE ،لاكهيدمارتين ،نورثروپ گرومن (Northrop Grumman) و شركت Thales مشاركت داشته اند .همچنين شركت Thales كه برنده مناقصه ساخت اين پهپاد بوده است از اطلاع رساني و مشاركت شركت هاي صنعتي نظير Qinetiq ,Marshall sv , Elbit, Boeing و چند شركت ديگر بهره مند شد .اين پهپاد داراي قابليت هاي رديابي ،آشكارسازي ،تصوير برداري و قابليت هاي الكترونوري و پردازش سيگنال است .
شركت بوئينگ به عنوان يك شركت پشتيبان در اين طرح برگزيده شده و نقش مهمي در بهره گيري از اين تكنولوژي و بهسازي امكانات آن در طول چرخه استفاده از اين پهپاد را بر عهده دارد .
پهپاد wk450
پهپادwatchkeeper كه wk450 نام گرفته است ،مطابق با پهپاد و ساخت شركت Elbit يعني Hermes 450 ساخته شده است .در سال 2003 سيستم Hermes 450 پس از گذراندن مراحل تست و ارزيابي در ايالت نوادا مورد تأييد نيروي هوايي آمريكا قرار گرفت .
اين پهپاد را مي توان در انجام مأموريت هاي مستقل و خودكار از پيش برنامه ريزي نمود و نيز مي توان مجدداً آن را توسط اپراتور از ايستگاه زميني و در حين پرواز كنترل و هدايت نمود . اين پهپاد مجهز به سيستم GPS كامپيوتر و اطلاعات كامپيوتري دوگانه است .سيستم هاي برقي و الكترونيك در اين پهپاد جهت افزايش قابليت اطمينان ،مازاد بر نياز در نظر گرفته شده است .
اين پهپاد توسط موتورهاي دوار و ساخت شركت VEL در ليچ يلد انگليس به حركت در مي آيد و از يك چرخ پروانه دو پره اي استفاده مي كند . براي استفاده از اين پهپاد در مأموريت هاي بلند مدت و جهت افزايش مقاومت سيستم ميتوان آنرا مجهز به مخازن سوخت يدكي نمود كه زير بالهايش نصب مي گردد در اينصورت قادر است تا 17 ساعت مقاومت نمايد .
حداكثر ظرفيت
پهپاد WK450 داراي قابليت حمل بار تا حداكثر150 كيلوگرم است. اين ظرفيت بار شامل دستگاههاي مختلف از جمله سنسورهاي ديد در شب و روز ،مسافت ياب ليزري و يك رادار Synthetic aperture و آشكار ساز هدفهاي متحرك زميني است .
سنسورهاي Compass (سنسورهاي كوچک و پيشرفته چند كاره) شامل سنسورهاي ؛نسل سون ،مجموعه FLIR كانوني 5-3 ميكرون ،FLIR 13-8 ميكرون ،دوربين تلوزيوني رنگي با قدرت بزرگ نمايي ،مسافت ياب ليزري محافظ چشم ،هدف ياب ليزري با قابليت diode-pumped آشكار ساز ليزري هدف و ردياب اتوماتيك است .
همچنين مي توان يك ماهواره پهن باند را بر روي سيستم نصب كرد تا در مسافت هاي طولاني نيازي به استفاده از يك هواپيماي تقويت كننده امواج راديويي نباشد .
ايستگاه كنترل زميني
پهپاد watchkeeper توسط اطلاعات كامپيوتري ماهواره اي به شبكه اي از ايستگاههاي كنترل زميني متصل مي گردد كه در آن جا تصاوير تجزيه و ارسال خواهند شد .اين ايستگاه كنترل زميني كه 20 فوت طول دارد توسط شركت Marshall sv ساخته شده و مجهز به كليه تجهيزات جانبي نيز مي باشد . آشنایی با هواپیمای بدون سرنشین میگ اسکات / MiG Skat
میگ اسکات (به روسی:Скат) یکی از دو پروژه در حال توسعه پهپاد جنگی وزارت دفاع روسیه می باشد. این پهپاد جنگی دارای دو محفظه داخلی حمل سلاح می باشد که می تواند موشک به بزرگی KH-31 را حمل کند. SKAT توسط یک موتور توربوفن Klimov RD-5000B که تغییر یافته ی RD-93 است.
این پهپاد،در كلاس پهپادهاي x45 و x47 و تارانيس و نرون است که توسط کمپانی میگ پیگیری می شود. در کل وظیفه SKAT سرکوب و حمله به دفاع هوایی دشمن می باشد. تعدادی از تنظیمات پیکربندی آیرودینامیکی این پهپاد در تونل باد تست شده اند که شامل دو بالچه کوچک نیز هست. میگ بر پیکربندی بدون دم کار می کند.
فاصله دو سر بال آناست 11.5 متر است و درازای آن 10.25 متر. بیشینه وزن برخاست آن 10 تن و بیشترین سرعتش 800 کیلومتر بر ساعت است. قالبیت حمل 2تن سلاح و دارای برد جنگی 2000 کیلومتر است.MiG این پهپاد را در نمایشگاه هوایی مسکو 2007 در حضور خبرنگاران کمی, پرده برداری کرد. اطلاعات بیشتری از این پهپاد منتشر نشده است.
پهپاد های مشابه : Boeing X-45
Northrop Grumman X-47
Lockheed Martin Polecat
Dassault nEUROn
BAE Taranis
Phantom Ray
ویژگی های عمومی
خدمه : 0
طول : 10.25 متر
بال : 11.5 متر
موتور : 1 × کلیموف RD - 5000B
حداکثر سرعت : 800 کیلومتر / ساعت
خدمات سقف : 12000 متر
جنگ افزار
تا 2 تن مهمات در مخازن داخلیآشنایی با هواپیمای جاسوسی SR-71 ملقب به پرنده سیاه
در اواخر دهه 1950 ، نیروی هوایی امریکا برای مقابله با تهدید روز افزون بمب افکن های استراتژیک روسها ، نیاز به جنگنده ای دور پرواز را اعلام کرد ، و به این ترتیب در سال 1959 مناقضه ای برای طراحی و ساخت یک هواپیمای ماخ 3 با سرعت پرواز حدود 80000 پا اعلام شد . در این مناقضه طرح پیشنهادی لاکهید مارتین انتخاب شد و نیروی هوایی ان را A-11 نامید . همزمان با اصابت یک موشک زمین به هوای جاسوسی U-2 بر فراز خاک شوروی ، C.I.A به طور جدی به فکر یافتن جانشین مناسبی برای هواپیمای U-2 افتاد . سرانجام ، به دلیل اشتراک نیازهای سیا و نیرو هوایی ، تصمیم گرفته شد که برنامه A-11 در اختیار هر دو سازمان قرار گیرد و همچنین هزینه های این برنامه میان ان دو به طور مشترک تقسیم شود .
هواپیمایی که لاکهید مارتین برای نیروی هوایی طراحی می کرد YF-12 نام گرفت که قادر به حمل 4 فروند موشک هوا به هوای فالکن بود . اما هواپیمای تحویلی به سیا ، SR-71 نامیده شد و به تجهیزات پیشرفته جاسوسی مجهز گردید . این دو هواپیما بجز در ناحیه دماغه در سایر قسمتها دارای شباهت ظاهری با هم بودند.
SR-71 به همت گروهی از طراحان بخش اسکانک ورکس شرکت لاکهید مارتین به رهبری " کلارنس جانسون " طراحی شد .
گونه اول هواپیمای سیا A-11 نام داشت که اولین پرواز ان در اوریل 1962انجام شد . هواپیمای مشابه دیگری هم با نام A-12 که دارای سطح مقطع راداری کمتری بود در همان زمان ساخته شد . گونه رهگیر ان نیز با نام YF-12A در سال 1963 توسعه یافت . همچنین نمونه شناسایی نیرو هوایی امریکا ، با نام SR-71، در سال 1964 اولین پرواز خود را انجام داد .
ویژگی های A-12 و SR-71 شامل پوشش لبه های حمله و فرار z با لایه هایی از الیاف شیشه از بست مقاوم در دمای بالا بود که به کاستن از سطح مقطع راداری ان کمک می کرد .
مراحل طراحی A-11 در کمال پنهانکاری و تدابیر شدید امنیتی انجام شد و با وجود مواجهه با مشکلات عمده ای همچون مسایل گرمایش ایرودینامیکی ، اولین پیش نمونه A-11 در 26 اوریل 1962 مخفیانه پرواز کرد ؛ اما برای اولین بار رییس جمهوری وقت ، لیندن جانسون ، در 29 فوریه 1964 ، اشاره ای کوتاه به وجود این هواپیما کرد.
توسعه SR-71 از طرح A-11 ، به عنوان هواپیمای شناسایی استراتژیک در فوریه 1963 اغاز و اولین پرواز ان در 22 دسامبر 1964 انجام شد . YF-12 که گونه تجربی از نمونه رهگیر با برد زیاد و بال و بدنه شبیه به SR-71 بود . برای اولین بار در 30 سپتامبر 1964 در پایگاه ادواردز کالیفرنیا به رویت عموم رسید .
نیروی هوایی برای دستیابی به اخرین گونه شناسایی از خانواده A-12 با نام SR-71 و عملیاتی کردن کامل ان نیازمند کمک فنی بود . سرانجام ، نیروی هوایی پیشنهاد ناسا را مبنی بر استفاده از دو نمونه از هواپیماهای YF-12A به شماره های 6936-60 و 6935-60 قبول کرد . برنامه مشترک ناسا – نیرو هوایی در ژوئن 1969 طرح ریزی شد . برنامه تحقیقی YF-12 ناسا بلند پروازانه بود ، هواپیما به طور متوسط یک بار در هفته پرواز می کرد مگر در مواقعی که برای تعمیر و نگهداری یا اصلاحات بر روی زمین بود . در این مدت از 22 دسامبر 1970 تا 16 ژوئیه 1971 ؛ 90 پرواز انجام شد .
هر چند YF-12 در یکی از روزهای سال 1965 توانست 9 رکورد جهانی پرواز را تصاحب کند ولی بنا به دلایلی ( همچون هزینه بالای ساخت ) هرگز به خط تولید نرسید . اما طرح SR-71 ، بلک برد ، با تولید ده ها فروند سرنوشت بهتری پیدا کرد و تا اوایل دهه 1990 همچنان به خدمت مشغول بودند .
هواپیمای SR-71 یک هواپیمای بال مثلثی است که مجهز به 2 موتور توربوجت J-85 پرات اند ویتنی با پس سوز است ، که هر کدام 32500 پاوند رانش تولید می کنند . مطالعات نشان داده اند که کمتر از 20 درصد از کل رانش تولید شده برای پرواز در سرعت 3 ماخ ، تنها از خود موتور ، به وجود می اید . کل نیروی رانش تولید شده ناشی از طراحی منحصر به فرد ورودی هوای موتور و مخروط متحرک تغییر دهنده ورودی و خروجی موتور واقع در دهانه ورودی و شیپوره های خروجی است که هوای فشرده شده در مجرای کنار گذر موتور را می سوزاند.
وزن خالی بلک برد حدود 34 تن بود و توانایی حمل 20 تن سوخت ویژه خود به نام JP-7 ، که برای زمان دو ساعت پرواز کافی می باشد ، را واقع در مخازن بدنه و بالها دارا می باشد . در هنگام پرواز ، سوخت داخل بالها و بدنه به طور خودکار برای حفظ موقعیت گرانیگاه هواپیما پیوسته جا به جا می شود . از انجایی که بدنه بلک برد طوری طراحی شده تا حین پرواز انبساط پیدا کند ، نشت سوخت بر روی زمین در این هواپیما امری عادی تلقی می شود .
رنگ این هواپیما ابی سیر ( نزدیک به مشکی ) می باشد ، که دلیل انتخاب نام " بلک برد " برای ان است . بالهای مثلثی ان زاویه پسگرایی تندی دارد که این موضوع ، به همراه جلو امدگی دماغه و کابین نسبت به بالها ، از قرار گرفتن امواج ضربه ای بر روی سطوح " یرازا " در سرعتهای زیاد بدنه برای دفع حرارت ، گرمای زیادی در اثر پرواز در سرعتهای بالا تولید می شود ، که گاه دما در بعضی نقاط بدنه به 430 درجه سانتیگراد می رسد . با توجه به توزیع دماهای بالا در جاهای مختلف هواپیما ( بخشی از بدنه تا حدودی با سوخت خنک می شد ) ، از الیاژهای گران قیمت تیتانیوم استفاده شده است تا سازه بدنه بتواند تنشهای حرارتی زیاد را تحمل کند . همچنین برای کاهش سطح مقطع راداری از رنگ مشکی جاذب امواج راداری استفاده شده و دمهای عمودی واقع بر روی پوشش موتور کمی به سمت درون خم شده اند .
این هواپیمای مافوق صوت ، توانست فاصله نیویورک – لندن را که بالغ بر 3470 مایل است ، با یک نوبت سوختگیری هوایی ، در مدت 1:55:31 با سرعت متوسط 1817 مایل بر ساعت طی کند و رکورد جهانی ان را بشکند ؛ همچنین ، مسیر لندن – لس انجلس را که حدود 5463 مایل است ، با سه بار سوخت گیری هوایی و با سرعت متوسط 1438 مایل بر ساعت در مدت 3:47:39 بپیماید .
بیشتر گزارشها هواپیمای SR-71 را هواپیمایی رادارگریز معرفی کرده اند. اما در حقیقت امر ، SR-71 یکی از بزرگترین اهداف راداری بود که با رادارهای دوربرد سازمان هواپیمایی فدرال شناسایی شده و قادر بود رد این هواپیما را در محدوده چند صد مایلی بگیرد .
SR-71 دارای دو خدمه است . خلبان در کابین جلو و افسر مسئول حسگرها در کابین عقبی قرار می گیرد . برای ماموریتهای سرعت بالا در ارتفاع زیاد ، هر دو خدمه باید لباسهای کاملا تحت فشار بپوشند که همانند لباس فضانوردان می باشد .
کنگره امریکا در سال 1995 ، 100 میلیون دلار برای فعال کردن دوباره گونه های A و B اموزشی این هواپیما اختصاص داد و مجری برنامه فعال کردن دوباره بلک بردها ، پایگاه هوایی رایت پترسون در ایالت اوهایو بود .
اقدام به فعال کردن دوباره هواپیمای شناسایی بلک برد SR-71 بدون مخالف هم نبود . منتقدان پیوسته از محدودیتهای SR-71 ( این هواپیما تنها در اب و هوای خوب کارامد بوده و نمی تواند اطلاعات و تصاویری را که جمع می کند مستقیما به کسانی که به انها احتیاج دارند منتقل کند ) سخن به میان می اوردند که به بازنشتگی این هواپیما انجامید .
مشخصات :
ماموریت : شناسایی استراتژیکی
سازنده : لاکهید مارتین
پیشرانه : دو موتور توربوجت J-85 پرات اند ویتنی هر کدام با قدرت رانش 32500 ، با پس سوز
طول : 73/32 متر
ارتفاع :63/5 متر
فاصله دو سر بالها : 94/16 متر
وزن : 52250 کیلوگرم با تجهیزات کامل هنگام بلند شدن از زمین ؛ بدون سوخت 30000 کیلوگرم
سرعت : بیش از 2/3 ماخ ( 3200 کیلوگرم بر ساعت )
برد : 3200 کیلومتر بدون سوخت گیری
بیشترین مداومت : با سرعت 3 ماخ در ارتفاع 24 کیلومتری یک ساعت و سی دقیقه
سقف پرواز : بیش از 26000 متر
خدمه : دو نفر ( خلبان و افسر سامانه های شناسایی )
گونه ها تعداد ساخته شده تعداد از بین رفته
A-12 13 5
M-21 2 1
YF-12 3 2
SR-71A 29 11
SR-71F 2 1
SR-71C 1 0
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آشنایی با هواپیمای بمب افکن XB-70 Valkyrie افسانه والکایری:
اغلب بازدید کنندگان موزه نیرو هوایی امریکا در " دیتون " اوهایو می دانند که یکی از شاهکارهای صنعت هواپیمایی امریکا هواپیمای XB-70 والکایری است . بازدید کنندگان وارد اشیانه ای می شوند که بمب افکن های بزرگ را در خود جای داده است .
انان از زیر این هواپیمای غول پیکر عبور می کنند بی خبر از انکه در بالای سرشان بدنه نمونه اولین سریعترین بمب افکنی قرار دارد که نیرو هوایی تاکنون ساخته است . بمب افکنی که می توانست با سرعت 3 ماخ در هوا پرواز نماید . این بمب افکن انقدر بزرگ است که بررسی ان از فاصله نزدیک تقریبا غیر ممکن است . پیکر باریک و دراز ان احساسی به تماشاچی می دهد که انگار رو در روی ماری غول پیکر قرار گرفته است . این هواپیما دارای بالی غول پیکر و مثلثی است که لبه حمله ان دارای تابی ملایم می باشد و پیش بالی چهار گوش که کمر باریک بودن بدنه انرا در چشمان بیننده تشدید می کند. هیچ هواپیمایی تاکنون ساخته نشده که دارای پیچ و خمهای ایرودینامیکی یک هواپیمای زبر صوت و یک وسیله تسلیحاتی مخوف چون این هواپیما باشد .
گرچه این هواپیما یکی از 200 فروند هواپیمای موجود در این موزه می باشد اما شکل عجیب و فرا طبیعی ان چون تصویری حکاکی شده در یک سینی تزیینی خاطره ای ماندگار در ذهن انسان بر جای می گذارد . هواپیمایی باشکوه که تنها دو فروند از ان به عنوان نمونه ساخته شد و هیچ گاه وارد خدمت نگردید .
پیش زمینه
ریشه تفکر ساخت هواپیمای والکایری به سال 1948 و مقابله با خطرات اتحاد جماهیر شوروی بر می گردد . در سال 1954 پس از ازمایش اولین بمب هیدروژنی بوسیله شوروی فرماندهی استراتژیک هوایی امریکا بحثی تحت عنوان جایگزین کردن هواپیمای بمب افکن B-52 با بمب افکنی بهتر را اغاز کرد . هواپیمایی که بتواند همانند هواپیمای بویینگ بار مفید عظیمی ر احمل کند و برد پروازی بالایی را داشته باشد و نیز بتواند با سرعت هواپیمای زبر صوت پرواز کند .
انها حتی در سال 1946 برنامه ای را در این رهگذر اغاز کردند ولی به زودی دریافتند که با فناوری موجود در ان زمان قادر به ساختن چنین هواپیمایی نخواهند بود . اما فناوری به سرعت در حال پیشرفت بود و امید دستیابی به چنین هواچیمایی را افزایش می داد .
علاوه بر ان نیرو هوایی می دانست که رییس جمهور ایزنهاور منابع نامحدود را برای ساخت و ساز نظامی اختصاص نخواهد داد . دوران خوش بودجه های کلان برای نیرو هوایی به پایان رسیده بود .
مثلا اگر موتوری طراحی و تولید می شد باید برای دو یا چند هواپیما مورد استفاده قرار می گرفت نه فقط برای یک هواپیما . نیرو هوایی همچنان نیاز خود را برای دستیابی به هواپیمایی با چند برابر سرعت صوت پیگیری می کرد .
شروع طراحی سرانجام نیروی هوایی در سال 1957 نیاز خود را برای دستیابی به هواپیمایی با چند برابر سرعت سرعت 3 تا 3.2 ماخ مطرح کرد . هواپیمایی که دارای سقف پروازی 75000 پا و وزن بیشینه 490000 پاوند و بردی در حدود 6100 تا 10500 مایل باشد . در این سال طرح به کار گیری سوخت بور که پیشتر مطرح شده بود لغو گردید . قرار شد هواپیمای والکایری XB-70 با سوختی به نام JP-6 ( سوخت موتور جت ) پرواز کند . به دنبال ان طرح ساخت هواپیمای F-108 راپیر که قرار بود همان موتور والکایری را استفاده کند لغو گردید و تمام هزینه ها و طراحی و ساخت موتور بر دوش طراحان والکایری افتاد که البته شامل سامانه های سوخت رسانی و فرار نیز می گردید .
ساخت موتور در حال پیشرفت بود . قسمت ورودی هوای موتور خود منشا بالقوه ای برای ایجاد پسار به حساب می امد . بنابراین طراحی این موتور برای موفقیت این هواپیمای فوق العاده امری حیاتی به نظر می رسید . پژوهشها در زمینه چگونگی امواج ضربه ای و سایر پیچیدگی های طراحی در مرکز تحقیقات پروازی درایدنوابسته به سازمان ناسا صورت می گرفت .
موتوری که برای این هواپیما در نظر گرفته شد موتور سری YJ93 ساخت شرکت موتورسازی جنرال الکتریک با پیشرانه 30000 پاوند بود . بخش کمپرسور های جریان محوری موتورهای جت دارای پره های ثابت و دوار بود . ترکیب ایستانه ها از نوع ایستانه های پیشرفته متغیر بود که زاویه حمله ان تغییر می کرد و به موتور اجازه می داد در ارتفاعات و فشار ها و سرعتهای گوناگون میزان هوا را متناسب با نیاز تنظیم نماید .
طراحی اغلب بخشهای این هواپیما از طراحی و توسعه یک موشک کروز موسوم به ناواهو گرفته شد . ورودیهای موتور سکانهای عمودی دوگانه ( برای پایداری سمتی در سرعت زیاد ) و پیش بالهای جلوی هواپیما ( برای پایداری تاب هواپیما ) بر پایه دانش معمولی ایرودینامیک استوار بود . در ان روزها رایانه های پیشرفته امروزی و تونلهای باد برای انجام ازمایشهای طراحی هنوز ساخته نشده بود تا هواپیما را در تمام شرایط پروازی تحت ازمایش قرار دهند . در ان دوران تونل باد برای هواپیمای زبر صوت طراحی شده بود که می توانست مدلهای کوچک را در خود جای دهد .
با تمامی این مسایل در طراحی والکایری نواوری های منحصر به فردی صورت گرفته بود که پاره ای از انها به شرح زیر است :
بخش بیرونی بال ان لولایی بود که با زیاد شدن سرعت به طرف داخل تا می شد .تا شدن بخش بیرونی بال ابتدا تا 25 درجه و سپس تا 60 درجه افزایش می یافت .
این ویژگی برای این هواپیما حداقل دارای 3 فایده بود که به این شرح است :
با کاهش مساحت بخش بیرونی بال نحوه انتقال مرکز نیروی برار به عقب در سرعتهای بالا یک ماخ به حالت تعادل در می امد . با کم شدن مساحت بال میزان نیروی برا نیز کاهش می یافت . دیگر اینکه بالهای تا شده به منزله سکانهای عمودی مورد استفاده قرار گرفته سبب افزایش پایداری سمتی و کاهش نیاز برای استفاده از باله های عمودی سنگین وزن می گردید . و اخر این که جریانهای گردابی ایجاد شده در نوک به طرف پایین انتقال می یافت و سبب به تله افتادن انها می گردید . والکایری از لحاظ تحمل امواج ضربه ای "موج سوار " می خواندند و می گفتند که این هواپیما بر روی امواج ضربه ای حاصل از فرود سوار می شد و موج سواری می کند . انچه که در والکایری انجام شد بهبود مفهوم
طراحی گفته شده بود . در هواپیماهای دیگر فشار باد تمایل دارد که در اطراف بال رخنه نماید اما وقتی شما بخش نوک بال را به طرف پایین بال ( در پرواز ) کج می کنید و انرا طوری طراحی می کنید که سطح پایینی ان دارای فشار می باشد از این طریق نیروی برار خیلی زیادی را به دست خواهید اورد .
البته دست اندرکاران می گویند ویژگی خاص پروازی این هواپیما نه فقط به خاطر مساله بالها که به شکل کلی بدنه این هواپیما نیز مربوط می گردد .سر طراح این هواپیما مهندسی به نام وارن سوانسون بود که تیم طراحی و ساخت این هواپیما را رهبری می کرد . وی و همکارانش هنوز هم بر روی بهبود طراحی این هواپیما کار می کنند . وی می گوید " ما فکر نمی کنیم این هواپیما چنان پیشرفته است که نیازی به بهبود ندارد . انچه که موجب غرور گروه طراحی این هواپیما می شود ان است که انان مفاهیمی از طراحی را مطرح کرده اند که می توان انها ر ابه جز والکایری در هواپیمای بعدی و جدیدتر نیز مورد بهره برداری قرار دارد.
یکی از نواوری هایی که روی ان کار شده خنک نگاه داشتن این هواپیمای ابر بمب افکن می باشد . پرواز باسرعت بیش از 3 ماخ مقدار زیادی گرما در پوسته هواپیما ایجاد می کند . وقتی هواپیما با سرعت 3 ماخ در هوا پرواز می کند اصطکاک ذرات هوا با پوسته بیرونی بدنه درجه حرارت لبه های ورودی را تا 630 درجه فارنهایت بالا می برد . بدیهی است که الیژهای الومینیوم معمولی نمی تواند تا این حد درجه حرارت را تحمل کند و نرم خواهد شد . استفاده از الیاژ تیتانیوم ایده ال خواهد بود ولی استفاده از این الیاژ برای ساخت کل ناوگان این بمب افکن استراتژیک امری غیر ممکن می نمود . در ان روزها در امریکا این مقدار تیتانیوم وجود نداشت . طراحان از سازه های لانه زنبوری از جنس ورقه های فولاد ضد زنگ استفاده می کردند . شرکت کانویر قبلا از این مواد گران قیمت برای ساخت بدنه هواپیمای B-58 هاستلر خود استفاده کرده و ثابت شده بود که برای ساخت سه چهارم بدنه بمب افکن والکایری از جمله بالها و جعبه استقرار موتور و بخشهای میانی بدنه و سکانهای عمودی می توان از سازه لانه زنبوری فولادی استفاده کرد . مساله دیگر اینکه ساخت و شکل دهی این الیاژ نیز مشکل بود . بدنه و بخشهای مختلف صاف و چهار گوش نیست قوسها و منحنی های زیادی باید در ان ایجاد گردد . بنابراین فرایند کاری به کارگیری این الیاژ با انچه که پیشتر مرسوم بود تفاوت داشت . بخش لانه زنبوری باید با بدنه لحیم و نیز خود ساندویچ هم باید در درجه حرارت زیاد لحیم کاری می گردید . ساخت ساندویچ به این شکل است که بین دو لایه ورق نازک فولادی خانه های لانه زنبوری متصل می گردد و همبستگی این اتصال بعد از ساخت باید با ازمایش اشعه ایکس مورد بازرسی قرار گیرد .
از انجا که قیمت تیتانیوم بالا بود . از ان تنها در جاهای خیلی ضروری بیشتر در بخش جلویی بدنه استفاده می شد . برای ساخت پوسته بدنه هواپیما از تیتانیوم همانند استفاده از ورقه های فولادی نیاز به طراحی و توسعه فرایندهای تولید داشت . دست اندرکاران در گذشته از الیاژ تیتانیوم استفاده کرده بودند . این استفاده خیلی محدود بود مثلا بخشهای عقب جنگنده F-100 را از این الیاژ ساخته بودند و قبل از ان نیز کار را بر روی جنگنده F-86D انجام داده بودند .
به خاطر گران بودن این الیاژ مهمندسان سازمان ناچار بودند از روش کنده کاری ( حکاکی ) شیمیایی استفاده کنند در این روش قسمتهایی از الیاز را که می خواهند بردارند بدون پوشش محافظ در داخل وان حاوی محلول خورنده می گذارند و فلز بدون پوشش خورده شده جدا می گردد . این روش پیش از ان برای قطعات الومینیومی استفاده می شد . فایده این روش ان است که ساخت قطعات با ضایعه کمتری از لحاظ مواد همراه خواهد بود . شما می توانید این روش را روی قطعات روی قطعات قوس دار یا قطعات مسطح ( تخت ) به کار گیرید . می توانید با فروبردن قطعه به طور مکرر داخل تانک محتوی محلول ضخامت انرا کاهش دهید .
روشهای براده برداری شیمیایی برای اولین بار در ساخت هواپیمای والکایری مورد استفاده قرار گرفت . بعدا انها را برای هواپیمای B-1B لانسر نیز مورد بهره برداری قرار دادند .
علاوه بر پوسته های ساندویچی که منزله عامل عایق کاری بخشهای داخلی هواپیما عمل می کرد سوخت این هواپیما نیز کار جذب و مستهلک کردن حرارت را انجام می داد . کابین خدمه پروازی محیط معروف به استین پیراهن را برای خدمه ( خلبان و خدمه پروازی ) فراهم می کرد که می توانستند از لباس پرواز معمولی بهره گیری نمایند . برای پرش با چتر در مواقع اضطراری و یا در حالتهای خرابی سیستم " کابین تحت فشار " کپسولهایی شبیه پوسته صدف اطراف هریک از خدمه را حاطه کرده همان محیط تحت فشار را برای انان فراهم می کرد .
با تمامی این اوصاف رویای ناوگان بزرگی از هواپیمای سفید والکایری که بتواند سر تا سر خاک شوروی را پوشش دهد حتی پیش از اولین پرواز از ان که در21 سپتامبر سال 1964 انجام گرفت پایان یافت . در خلال مبارزات انتخاباتی سال 1960 جان . اف . کندی دولت ایزنهاور را به خاطر قصورش در مسایل دفاعی امریکا تحت سرزنش قرار می داد ولی همینکه خود به مسند قدرت نشست و رییس جمهور شد برنامه والکایری را تحت بررسیهای موشکافانه خود قرار داد . وی در ماه مارس سال 1961 اعلام کرد که این هواپیما تنها برای تحقیق در مورد هواپیماهای زبر صوت مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت . بعدها نیز برنامه تولید این هواپیما لغو گردید .
وزیر دفاع وقت امریکا سرانجام اجازه داد برای انجام امور پژوهشی 3 فروند از این هواپیما ساخته شود . سپس تعداد انرا به 2 فروند کاهش داد . این 2 فروند هواپیما کاندیدای تمام عیار و پشتیبان هواپیمایی گردید که در اواسط دهه 1960 برای ساخت یک نوع هواپیمای زبر صوت با سرعت 3 ماخ مورد بهره برداری قرار گرفت .
ازمایش پروازی والکایری نیز با بدبیاری همراه بود . در سال 1967 هنگامی که دومین نمونه ازمایشی ان در حال پرواز بود و پرواز ارایش – نمایشی انجام می داد با یک فروند جنگنده F-104 در اسمان برخورد کرد و فاجعه افرید . در دومین فروند این هواپیما بهینه سازی هایی بسیاری انجام گرفته بود که میتوانستتجهیزات به مراتب سنگینتر برای جمع اوری اطلاعات ر ابا خود حمل کند .
بعد از انجام پژوهشها در مورد علل بروز سقوط هواپیمای شماره 2 به والکایری شماره 1 اجازه داده شد به پروازهای ازمایشی خود ادامه دهد . پروازهایی که به مدت یکسال و نیم ادامه یافت .
پژوهشها در زمینه تاثیر گذاری مشکلات بالقوه مربوط به یک سازه زبر صوت ادامه یافت . دو تن از خلبانهایی که به طور ازمایشی با والکایری پرواز می کردند گزارشهایی از صدای بلند یک هواپیمای زبر صوت هنگام شکستن دیوار صوتی دادند که فراتر از یک نگرانی ساده بود . وقتی صدای امواج صوتی بعضی از هواپیماهای زبر صوت به زمین می رسد سبب وارد شدن خسارت به بعضی از منازل مسکونی می گردد . مطالعات نشان داد میزان شدت امواج نه تنها بر اثر سرعت بلکه با افزایش وزن کلی هواپیمای والکایری هم تغییر می کرد . در بعضی از حالتهای پروازی هنگامی که والکایری دور می زد گاهی امواج صوتی در همدیگر ادغام شده شدت اثار ان هنگام برخورد امواج با زمین 2 برابر می شد . این مساله کاملا روشن گردید که هواپیمای مسافربری زبر ضوت باید به گونه ای طراحی گردد که میزان صدای ان کم باشد . بعد از نصب تعدادی از الات دقیق جدید و ادامه ازمایشهای زبر صوتی موضوع پژوهشها به سمت مساله پایداری هواپیما و عملکرد ورودی هوا و مسایل بالقوه و موجود در سازه هواپیما تغییر جهت داد . این هواپیما غول پیکرترین هواپیمایی بود که با سرعت 3 ماخ در هوا پرواز می کرد . برای جمع اوری اطلاعات مربوط به دینامیکهای سازه ای مجموعه ای موسوم به ILAF بر روی والکایری نصب گردید . سامانه تقویت پایداری والکایری سیگنالها را از شتابدهنده ها دریافت و سپس به طور خودکار به تغییر وضعیت سطوح کنترل پرداخته تداوم پرواز رزمی را برای این هواپیما تامین می کرد . بعضی از خدمه پروازی والکایری از حالتهای ضربه ای و تغییر تریم حاصل از تلاطم و تغییر دمای بیرون هواپیما شکایت می کردند . چنین اشکالاتی ممکن است تنها کمی سبب نگرانی خلبانهای ازمایش پرواز گردد . ولی برای خلبانهایی که قرار است از نیویورک به پاریس پرواز کنند ممکن است چنین حالتهایی قابل تحمل نباشد .
میزان کار خدمه پروازی هنگام پرواز با این هواپیما بسیار زیاد بود مخصوصا وقتی که سرعت والکایری از 2 ماخ فراتر می رفت بار کاری کمک خلبان فوق العاده زیاد می شد . یکی از خلبانهای ازمایش پروازی اظهار می کرد : " پرواز با والکایری زیاد سخت نیست ولی احتیاج به دقت و نظارت زیاد دارد . "
بنابراین در ساخت دومین والکایری طراحان دریافتند که نه تنها باید مساله راحتی مسافران و ساکنان روی زمین بلکه باید موضوع راحتی کار خلبانهای این هواپیما را نیز مد نظر قرار دهند . پروازهای بعدی به این منظور انجام پذیرفت تا دریابند ایا والکایری می توانند پرواز با سرعت 3 ماخ را تحمل کنند یا نه . خلبان این هواپیما چنین تعریف می کند : " وقتی سرعت ما به 2 ماخ می رسید در حدود 10 پا از پوسته لبه حمله بالهای ان بر اثر بالا رفتن درجه حرارت کنده شد از همه جای هواپیما سر و صدا به گوش می رسد . بر اثر کنده شدن این تکه ها و برخورد با سایر قسمتهای هواپیما مقدار زیادی خط و خش در سر تا سر ان ایجاد گردید . " اگر به نمونه ای که در موزه نیرو هوایی نگهداری می شود توجه کنید می بینید که مقدار زیادی وصله کاری روی بدنه ان انجام گرفته است . والکایری توانست با سرعت 3 پرواز کند ولی پروازش چندان نرم و عاری از دردسر نبود .
مشکل دیگر نشتی سوخت این هواپیما بود و نیز خرابیهایی که در چرخها و سامانه های هیدرئلیکی ان ایجاد می گردید . قابل ملاحضه و دردسرزا بود . سامانه های جدید ( پیشرفته ) ان از قبیل سامانه های تاکننده بالها – ورودیهای هوا – سامانه های انالوگ و دیجیتالی محفظه بمب – به خوبی کارشان را انجام می دادند . در یکی از پروازها چرخ با اشکال مواجه شد که خدمه پروازی با یک راه حل فنی ساده مشکل را برطرف و هواپیما را سالم بر زمین فرود اورند . انها با استفاده از یک گیره کاغذ چرخها را باز کردند . البته این کار با انجام مشاوره دقیق با گروه مهندسی که در زمین مستقر بودند صورت گرفت . مساله دیگری که ممکن بود رخ دهد خراب شدن مکانیزم تاکننده بالها بود که بال را در حالت تاشدگی قفل و از با شدن ان جلوگیری می کرد . وضعیت خطرناکی که فرود هواپیما را به مخاطره می انداخت .
بعد از پروازهای پژهشی و بعد از اینکه سومین فروند نیم ساخته این هواپیما کنار گذاشته شد تنها والکایری باقی مانده اخرین پرواز خود را به سوی موزه هوایی نیرو هوایی واقع در پایگاه نیرو هوایی رایت پترسون در اوهایو در چهارم فوریه سال 1969 انجام داد .
در اینجا همین که موتور والکایری از غرش افتاد و خاموش شد در واقع اخرین ماموریت خود را تازه اغاز کرد ماموریت به صورت یک هواپیمای موزه ای برای بازدید تماشگران دست اندرکارانی که درباره سومین فروند ان می اندشیدند معتقدند که این هواپیما می توانست اسلحه ای واقعی و تمام عیار باشد . در نظر بود از ان به عنوان منهدم کننده ماهواره ها استفاده کنند .
بعضی از تاریخ نویسان قدرتهای هوایی نظری متفاوت درباره والکایری دارند.انان می گویند انچه والکایری به نمایش گذاشت سرعت بود . انچه امروز نیاز داریم پنهانکاری و پرواز در ارتفاع پایین است . سرعت زیاد حتی برای جنگنده ها هم امروزه کمال مطلوب به حساب نمی اید .
بمب افکن والکایری همانند بمب افکن B-52 دارای انبوهی از لبه های تیز و زاویه های تند بود که خود نقسضه ای جدی برای ان به حساب می امد . اصلی ترین دلیلی که این طرح را تعطیل کرد ان بود که ورودیهای هوای بزرگ و بالهایی با نوک تاشو سبب می شد که این بمب افکن به راحتی بوسیله رادار شناسایی و ردیابی گردد . علاوه بر ان حرارتی که از 6 موتور بزرگ ان متصاعد می شد خود هدف خوبی برای ردیابی به حساب می امد .
البته دست اندر کاران در این باره پاسخ می دادند با سرعت زیادی که والکایری دارد هیچ هواپیمایی نمی تواند به تعقیب ان بپردازد . در ان روزها تصور بر ان بود که استفاد هاز موشکهای قاره پیمای بدون سرنشین برای حمله به شوروی از بمب افکن های زبر صوت بهتر است چرا که بمب افکن ممکن است مورد هدف پدافندهای هوایی قرار گیرد و سقوط کند . اما دست اندرکاران طرح والکایری معتقد بودند ماشینی با سرعت 3 ماخ در ارتفاع 75 تا 80 پا یی پرواز می کند پایین اوردنش با پدافند هوایی چندان اسان نیست . با این همه اگرچه اضمحلال والکایری به عنوان یک ماشین جنگی امری محتوم بود ؛ ازمایشهای پروازی نشان داد که در اینده می توان با استفاده از ان مسافرتهای بین قاره ای و عبور از اقیانوس را از چندین ساعت به چندین دقیقه کاهش داد ، مهندسان سازمان ناسا اخیرا وقتی که قرار شد بر روی یک هواپیمای مسافری غیر نظامی دیگر کار کنند ( هواپیمای پیشنهادی با سرعت 3 ماخ ) ، دوباره اطلاعات پروازی هواپیمای والکایری را از بایگانی استخراج و به مطالعه ان پرداختند . اکنون که 30 سال ( مقاله مربوط میشه به سال 1379 ) از ظهور والکایری سپری شده ، هنوز هم احساسات تماشاچیان را بر می انگیزد . این هواپیما در حدود 20 سال در هوای ازاد نگه داشته گردید و سپس به داخل اشیانه برای تماشای بازدید کنندگان انتقال یافت . وقتی بازدید کنندگان راجع به سانحه هوایی دومین فروند از هواپیمای والکایری از مهندس راهنما سوال می کنند ، می ایستد ، گامی به عقب بر می دارد و سانحه ان روز را برای بازدید کنندگان تشریح می کند و با استفاده از دستانش چگونگی برخورد هر دو هواپیما را در ان روز برایشان به نمایش می گذارد . اکنون وقت بازدید تمام شده و بازدید کنندگان انچه را که برای دیدنش امده بودند و افسانه والکایری بار دیگر برای بازدید کنندگانی دیگر زنده شده است.
نهایت پیشرفت ویژگی های طراحی والکایری شاهکار طراحی دهه 1950 بود ، هواپیمای والکایری XB-70 در واقع نمایشگر به کارگیری مواد و هنر نمایی طراحانی بود که در ساخت ان همت گماشته بودند . پیش بینی شده بود که درجه حرارت بعضی از نقاط بدنه ان از مرز 1000 درجه فارنهایت فراتر خواهد رفت . درجه حرارتی که به راحتی موجب نرم شدن الومینیوم خواهد گردید . بنابراین الیاژی را که به سراغش رفتند فولاد بود که به صورت پانلهای لانه زنبوری مورد بهره برداری قرار گرفت . در بخشهای داخلی بال تعداد 6 مخزن سوخت اب بندی شده قرار داشت که حاوی گاز نیتروژن بوده و از اتش سوزی جلوگیری می کرد . در لبه فرار هر یک از بالهای این بمب افکن تعداد 6 عدد سکان افقی ، و شهپر ادغامی تعبیه شده بود که غلت زنی و تاب زنی ( بالا و پایین رفتن دماغه ) را کنترل می کرد . وقتی بخش بیرونی نوک بال در سرعت زیاد تا میشد دیگر نیازی به دو شهپر بیرونی نبود . بنابراین شهپرها ه9م سطح لبه فرار قرار می گرفتند و قفل می شدند . برای افزایش نیروی برار هنگام نشستن و برخاستن شهپرها به بالچه ( فلپ ) می گردیدند . برای مقابله با گشتاور پایین اورنده دماغه هنگام پرواز ، لبه فرار بالچه دماغه هواپیما به طرف پایین خم شده ، نیروی برار ان را افزایش می داد و از پایین امدن دماغه هواپیما جلوگیری می کرد . هنگامی که هواپیما از سرعت یک ماخ فراتر می رفت مرکز فشار بالها به طرف دم ان منتقل می شد . هواپیمای کنکورد برای این مساله راه حل انتقال سوخت به طرف عقب هواپیما را برگزیده است تا هواپیما را حول محور تنظیم و پایداری ان را هنگام زیاد شدن سرعت حفظ نماید . این مساله از به کار گیری شهپرها برای تنظیم هواپیما یا تغییر زاویه حمله کل بال و افزایش نیروی پسار جلوگیری می کند . کار تنظیم در هواپیمای والکایری با استفاده از بالچه دماغه ( کانارد ) هواپیما انجام می گرفت . بالچه ای که نسبت به گرانیگاه هواپیما به منزله یک اهرم طویل عمل می کرد . با انجام تنظیمات جزیی در زاویه حمله پیشبال ، پایداری هواپیما در اسمان هنگام پدیدار شدن سرعت تا رسیدن به ماخ 3 حفظ میشد .